گودزیلا ها (سری 2 )
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
گودزیلا ها (سری 2 )
نوشته شده در سه شنبه 16 تير 1394
بازدید : 526
نویسنده : Ara

مامانم داشت سبزی پاک میکرد بهش میگم اینا از اون سبزیاس

که من دوس ندارم میگه گوسفندا انقد اینارو دوست دارن تعجبه تو دوست نداری


خودشم اصلا نمیخندید لحنش کاملا جدی بود...


داییم از اون طرف میگه:پسر جان تو گوسفندی گوسفندی نگو نه...
منم با خنده گفتم:حلال زاده به داییش میره...


داییم باخنده:نزار دهنمو باز کنم و بگم از کدوم راه سر راهمون اومدیا...


 

من به خانواده گفتم حداقل تو جمع منو صبا صدا کنید


قصدمم اینکه کم کم هم خودشون هم بقیه عادت کنن


حالا یا خواهرم و داداشم (۶ سالشه) رفتم بیرون
خواهرم تو ی مغازه گفت صبا بیا اینجا

این داداش من گفت مگه اسم تو نعیمه نیست؟ پس چرا رزا بهت گفت صبا؟

اروم گفتم بعدا توضیح میدم ولی مگه ول میکرد

هی میگفت بابا اسم تو رو گذاشته نعیمه اقا دروغ میگه اسمش نعیمس
تو ماشین سرشو از شیشه کرده بود بیرون هر کی از بغلمون رد میشد داد میزد این اسمش نعیمس دروغ میگه صباااااااس

بعد هی بهشون بگین طفل معصوم!!!!

 


 

دیروز تو خونمون بحث ازدواج افتاد مامانم به گودزیلای 8 سالمون

گفت نظرت چیه؟ نگذاشت ن برداشت گفت من که بزرگ شدم می خوام

یه حلقه بندازم مگس پرون!!!!!!

میگم مگس پرون ینی چی؟ برگشته میگه خاک برسربی سوادت

ینی پسرا حلقه رو ببینن فک کنن متهلم مزاحم نشن

منم بی اعصاب بزنم داغونشون کنم


!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


من همسن این بودم یه همه می گفتم می خوام با داداشم عروسی کنم
فک و فامیله مگس پرون بی اعصاب من دارم؟!؟

 


 

 



:: برچسب‌ها: طنز , جوک , گودزیلاها ,



مطالب مرتبط با این پست
.